مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۸۳

۱

تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی

نم ندهی به کشت من آب به این و آن دهی

۲

جان منی و یار من دولت پایدار من

باغ من و بهار من باغ مرا خزان دهی

۳

یا جهت ستیز من یا جهت گریز من

وقت نبات ریز من وعده و امتحان دهی

۴

عود که جود می‌کند بهر تو دود می‌کند

شیر سجود می‌کند چون به سگ استخوان دهی

۵

برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من

پای نهم بر آسمان گر به سرم امان دهی

۶

عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو

چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی

۷

در دو جهان بننگرد آنک بدو تو بنگری

خسرو خسروان شود گر به گدا تو نان دهی

۸

جمله تن شکر شود هر که بدو شکر دهی

لقمه کند دو کون را آنک تواش دهان دهی

۹

گشتم جمله شهرها نیست شکر مگر تو را

با تو مکیس چون کنم گر تو شکر گران دهی

۱۰

گه بکشی گران دهی گه همه رایگان دهی

یک نفسی چنین دهی یک نفسی چنان دهی

۱۱

مفخر مهر و مشتری در تبریز شمس دین

زنده شود دل قمر گر به قمر قران دهی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1405
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 913
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
فرشید ربانی :

نظرات

user_image
عبدالله نظری گنجه لو
۱۳۹۴/۰۱/۲۹ - ۱۵:۳۵:۳۰
این غزل از لحاظ محتوایی به نظر من از قوی ترین سروده های حضرت مولانا هست.کلی لذت بردم از این غزل
user_image
محمد آقا
۱۳۹۴/۰۳/۲۱ - ۰۷:۳۸:۱۳
تو ادبیات قوی نیستم زیاد، ولی مولانا... حرفی برای گفتن ندارم....!!
user_image
eslam
۱۳۹۴/۱۱/۱۹ - ۰۴:۵۱:۱۰
آجی ادیب سن آغزیمی شیرین لیک اوزگه نین کی دی خوشلامیورسان هیچ منی کفون غریبه نین کی دی بیت اوع رو به ترکی سروده و برگردان نمودم بسیار زیباست سپاس
user_image
...
۱۳۹۶/۰۴/۱۱ - ۰۰:۴۶:۱۳
در بیت «گشتم جمله شهرها نیست شکر مگر تو را / با تو مکیس چون کنم گر تو شکر گران دهی»، مکیس، ممال مکاس به معنی چانه زدن در معامله هست. بیت جالبیه. به نوعی به فضای انحصاری در اقتصاد هم اشاره می کنه. وقتی در تمام شهرها فقط تو یک محصول (شکر) رو داری، هر چه قدر هم که گران بفروشی من قدرت چانه زنی ندارم و مجبورم به همون قیمت بخرم.برگذرم ز نه فلک گر گذری به کوی من...بی نظیر!
user_image
کمال صادقی
۱۳۹۶/۱۱/۲۴ - ۲۲:۳۴:۰۱
در زبان کوردی ما وقتی مکیس رو استفاده میکنیم که معنای تعارف کردن به چیزی برای دریافت و همچنین دعوت کردن بدهد.
user_image
امیر
۱۳۹۸/۱۰/۰۴ - ۱۴:۲۷:۵۱
دوستان میشه معنی و مفهوم این بیت رو بگین عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی
user_image
آرشام
۱۳۹۸/۱۰/۰۵ - ۱۴:۵۵:۰۵
اساتید میشه معنی و مفهوم این بیت رو بگینعقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی
user_image
محمد ئەژی
۱۳۹۸/۱۰/۰۷ - ۱۸:۳۲:۵۲
برای اونای که میخوان معنی این بیت رو بدونندعقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهیبه نظر من اینجا وقتی مولوی عقل و خرد خودش میده دست معشوق، خوب مولوی میگه که تو مرا رام کردی و من عقل و هوشم در کنار تو گذاشتم... وقتی کسی خودش تسلیم میکنه آن کس در حالت امان هست، میگه من تسلیم شدم که به من امنیت بدید، دیگه جنگ تموم، من دیگه نمیخوام بجنگم... خوب وقتی کسی پشت کمان باشد از تیر آن کمان رها میشەنظر شما؟
user_image
میلاد
۱۳۹۸/۱۰/۰۹ - ۰۶:۴۱:۲۹
چه بی نظیر خوانده است محسن چاوشی _ آهنگ "عقل و خرد"_آلبوم "قمارباز"_محسن چاوشی
user_image
یسنا ج
۱۳۹۸/۱۰/۱۰ - ۰۵:۱۳:۴۳
سلام دوستان اگه ممکن هست لطفاً درباره مفهوم مصراع "چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی" توضیح بدید. خیلی ممنونم.
user_image
امیر حسین
۱۳۹۸/۱۱/۰۶ - ۱۲:۵۰:۵۸
عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهیبه نظر من یعنی عقل و خرد بشر در برابر دانش بی انتها خداوند واقعا ناچیز و فقیره هرچقدر هم که زیاد باشه همچنین در جایی که میفرماید چون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی به نظر من یعنی کسی که تمام وجودش رو در راه حضرت دوست به کار نبره مثل کسیه که کمان داره و ازش استفاده نمیکنه و در اینجا بشر نیاز پیدا میکنه به وجود انسان هایی که مثل شیر با رفتار و کردارشون باعث پرورش خرد و درک بقیه میشن ( پرورشش ز شیر تو )نظر دوستان چیه ؟
user_image
متین
۱۳۹۸/۱۱/۲۴ - ۱۰:۱۰:۰۰
بیت عقل و خرد فقیر ت پرورشش ز شیر ت چون نشود ز تیر ت انکه بدو کمان دهی معنیش به این صورته که ز تیر شدن به معنی بهره و قسمت شدنه(کنایه)و کمان دادن هم کنایه از توجه کردنه پس معنیش میشه چطور ممکن سهم تو نشود انکسی که تو به او نظر کنیمصرع اولشم ک مشخصه
user_image
متین
۱۳۹۸/۱۱/۲۴ - ۱۰:۱۱:۵۶
اینجا کمان ایهام تناسب داره یه معنیش تیر و کمان که مد نظر ما نیست و معنی درستش ک به این بیت میخوره به میشه توجه کردن
user_image
امیر حسین
۱۳۹۸/۱۱/۲۶ - ۱۳:۳۶:۱۰
جناب متین اینطور که شما گفتین نسبت این 2 مصرع باهم مشخص نمیشه به نظر بنده این 2 مصرع همگام و همراه با هم هستند و جد از هما نیستندعقل و‌خرد فقیر تو پرورشش ز شیر تو چون نشود ز تیر تو‌ انک بدو کمان دهی
user_image
متین
۱۳۹۹/۰۱/۰۱ - ۱۶:۳۰:۰۰
امیرحسین عزیز....این دوتا اصن از هم جدا نیستن....در واقع شاعر داره دلیل اینکه هر کسی اسیر دام معشوق میشه رو به پرورش یافتن معشوق با خرد و عقل ربط میده....در واقع به علت زیرکی معشوقه ک همه عاشقش میشن
user_image
الیاس
۱۳۹۹/۰۱/۰۷ - ۱۲:۴۲:۵۱
تعبیر بنده از بیت:"عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنک بدو کمان دهی"در مصرع اول، مولانا میگه عقل و خرد، فقیر تو هستند. هم می‌توان اینطور برداشت کرد که عقل و خرد بصورت کامل در اختیار انسان هستند، هم اینطور برداشت کرد که عقل و خرد آدمی در ابتدا ضعیف و ناپخته هستند. در ادامه گفته می‌شود که "پرورشش ز شیر تو" یعنی عقل و خرد از شیر که در اینجا منظور سرشت و گوهر وجود آدمی هست رشد و پرورش پیدا می‌کنند.در خصوص مصرع دوم من با عقیده دوستان هم نظر هستم و منظور این بوده که اگر به آنها توجه کنی چطور می‌شود که از آنها بهره نبری؟ یعنی قطعاً بهره خواهی برد.پس منظور این است که با پرورش عقل و خرد و توجه به اونها می‌توانی به کمال برسی
user_image
هادی
۱۳۹۹/۰۱/۰۹ - ۱۵:۲۵:۰۶
دوستان مصراع چون نشود ز تیر تو... باید توجه داشت که بصورت پرسشی خوانده میشه
user_image
رضا عظیمی
۱۳۹۹/۰۱/۱۷ - ۰۶:۴۳:۲۴
عقل و خرد از تو هستی گرفته و پرورش یافته اند پس همیشه نیازمند تو هستندچه بلایی که از تیر تو به سرش نیاید آنکه تو به او کمان داده ایمنظور از کمان همان سلاح عقل و خرد است که خداوند به انسان بخشیده اگر فهمیده باشد که سلاح او در برابر تیر فضا و قدر الهی که نشات گرفته از عقل و تدبیر الهیستقدرتش ناچیز استدر برابر تیر الهی تسلیم می شود و از تیر او فرار می کندچون نشود: چگونه فرار نکند
user_image
سالار
۱۳۹۹/۰۱/۲۹ - ۲۱:۱۴:۱۰
دوستان با سلام در مورد معنی بیتعقل و خرد فقیر تو پرورش‌ زشیر تویعنی عقل و خرد را خود انسان باید پرورده کند و ارثی نیست، از شیر خودت می‌پروراند و از اندیشه خودت با ورش میکنی، مخلص کلام بطور ساده میشه :دست خودت است که چقدر عقل داریدر مورد مصراع دوم هم مثالی برای اثبات صحبت مصراع قبل است یعنی همانطور که قطعا کسی رو که تو کمان بهش بدی از تیر تو خواهد شد، به همان شکل هم عقل و خردت با پرورشی که بهش میدی رشد و نمو پیدا میکنه، یعنی مسیری که تو برای پرورش‌ مشخص میکنی وضعیت آینده اش رو معلوم نمیکنه و مخلص کلام دقیقا مثل مصراع قبله که دست خودت است که چقد عقل داری و این حرف رو بواقع بازگو میکنه تا درک بشه.
user_image
سالار
۱۳۹۹/۰۲/۱۶ - ۲۱:۵۰:۲۱
باتقدیم سلام و درود خدمت دوستان میخواستم غلط های تایپی که در متن قبلی نوشتم و الان متوجه اش شدم که اشتباها تایپ شده رو اصلاح کنم با عرض عذر خواهی از مخاطبانیعنی عقل و خرد را خود انسان باید پرورده کند و ارثی نیست، از شیر خودت می‌پرورانی و از اندیشه خودت بارورش میکنی، مخلص کلام بطور ساده میشه :دست خودت است که چقدر عقل داری یا کمیت و کیفیت خردی که خواهی داشت رو خودت مشخص میکنی.در مورد مصراع دوم هم مثالی برای اثبات گفته مصراع قبل است،یعنی همانطور که قطعا کسی رو که تو کمان بهش دادی، تیری به مانند و سبک تیر تو از کمانش پرتاب خواهد شد ،چون کمانش مال تو بوده است، به همان شکل هم عقل و خردت با پرورشی که خودت بهش میدی رشد و نمو پیدا میکنه، یعنی مسیری که تو برای پرورش‌ مشخص میکنی وضعیت آینده اش رو معلوم نمیکنه و مخلص کلام دقیقا مثل مصراع قبله که دست خودت است که چقدر عقل داری و این حرف رو بواقع بازگو میکنه تا بهتر درک بشه.ممنون و آرزوی توفیق.
user_image
سیامک یوسفی
۱۳۹۹/۰۲/۲۸ - ۱۰:۲۶:۵۹
عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنکه بدو کمان دهیفقیر تو = نیازمند تونشود = گریز نتواندتیر = تیر مژگانکمان = کمان ابروعقل و خرد نیازمند انست که به شیر تو پرورش یابد و هرکه به او نگه کنی از تیر نگاهت گریز نتواند.زنده باشید
user_image
محمد بیوشناس
۱۳۹۹/۰۸/۰۵ - ۱۶:۲۹:۱۰
آفرین سیامک خیلی مختصر و مفید و در عین حال جامع این بیت زیبا را تفسیر کردی. آفرین
user_image
ادیب
۱۳۹۹/۰۹/۰۶ - ۰۹:۱۶:۲۴
دوستان عزیز!عقل و خرد فقیر تو پرورشش ز شیر توچون نشود ز تیر تو آنکه بدو کمان دهی.عقل و خرد فقیر(نیازمند) تو هستند چونکه در همان ابتدای کار (از شیری که تو آفریده ای در وجود مادر) پرورده شدن اند. شیر در طفولیت همان شیر مادر هست که عقل هرگز مثلش را نیاورده، و در جوانی مفهوم هر نعمتی را که استفاده میکنیم را هم افاده میکند. شاید سوال باشد که شیر مادر چرا به خدا نسبت داده شد. طور مثال اگر کسی مالک یکدانه نان باشد میگوئیم نان او در صورتیکه نان از آرد و گندم یا غیره اشیا میباشد. و خداوند مالک هر چیزی است چون خودش آفریده پس کامِلاً بر جاست که بگوئیم شیر خداوند(مالک اصلی و آفریننده اش خدا است).حال موضوع کمان و تیر:کسی که کمان(چیزیکه به واسطه آن تیر به هدف میرسد(هم قدرت و هم جهت میدهد). در حقیقت همان عقل وخرد که به واسطه آن انسان به مقصد میرسد)بدهی او زتیر تو(یکی از آن تیر های که تو میخواهی با کمان خودت به مقصد بزنی( به واسطه قدرت خودت او را به هدف که همان رستگاری و بهشت است برسانی)) چگونه نشود.یعنی آنکه به او عقل وخرد بدهی تا خودش را به مقصد رساند چگونه تیر خودت نشود و به واسطه کمانت به مقصد نرسد. در حقیقت خودت او را به مقصد میرسانی با عقلی که به او میدهی و به هدایاتی که به او داده ای.رابطه تیر و عقل اینست که عقل ما را و تیر کمان را جهت میدهد.کمانی که خدا دارد همان هدایاتی است که برای ما داده که جهت میدهد به زندگی ما و تیر که ما هستیم را به واسطه ی هدایاتش به رستگاری میرساند.کمانی که به ما میدهد خرد است که در منزل دنیا ما را به کامیابی میرساند. کمانی که خودش دارد همان هدایات که در آخرت به کامیابی میرساند ما را.با سپاس
user_image
ادیب
۱۳۹۹/۰۹/۰۶ - ۰۹:۱۹:۲۲
معذرت برای اشتباهات نوشتاری.
user_image
کامران
۱۳۹۹/۰۹/۲۷ - ۱۴:۱۹:۲۰
این شعر رو چطور به زبان ترکی پیدا کنم با خط ترکی نه فارسی
user_image
جم دانش
۱۴۰۱/۰۴/۰۴ - ۱۲:۳۳:۱۴
سروده از فرهاد دریا  تلخ کنی دهان من ... پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
پرویز شیخی
۱۴۰۳/۰۳/۱۸ - ۱۶:۴۸:۲۱
هیچ انسانی برخلاف جانوران  در زمان تولد دارای عقل و خرد نیست ...  چون خداوند انسان را آزاد آفریده و هرکسی از بدو تولد با هوش و حواس پنجگانه اش میتواند عقل و خرد را در خود پرورش دهد .....
user_image
مسعود م
۱۴۰۳/۰۴/۰۵ - ۱۳:۱۸:۴۴
بیت عقل و خرد  به نظرم منظور  «فهم اکتسابی» هست  که عقل و اندیشه باید توسط خود فرد پرورش داده بشه 
user_image
سعید جعفری
۱۴۰۳/۰۴/۱۲ - ۰۱:۴۴:۱۷
عقل و خرد فقیر تو پرورشش زی شیر تو میگه خدایا؛ عقل و خرد ما نیازمند تو هست پس از وجود خودت بپرورانش (مثل نیاز کودک به مادر)... چون نشود ز تیر تو آنکه بدو کمان دهی چون نشود یعنی چگونه نشود... استفهام انکاریه... میگه حالا که‌ تو از وجود خودت به ما عقل و خرد دادی، ما از وجود خودت پرورش پیدا کردیم؛ حالا کسی که وجودش از تو باشه، عقلش از تو پرورش پیدا کرده باشه (کمان) مگر میشه از فطرت تو نباشه یا مگر میشه راه درستی رو که تو می خوای نره... مگر میشه گمراه بشه...