مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۴۹۱

۱

جمع مکن تو برف را بر خود تا که نفسری

برف تو بفسراندت گر تو تنور آذری

۲

آنک نجوشد او به خود جوش تو را تبه کند

و آنک ندارد آذری ناید از او برادری

۳

فربهیش به دست جو غره مشو به پشم او

آن سر و سبلتش مبین جان وی است لاغری

۴

گر خوشی است این نوا برجه و گرم پیش آ

سر تو چنین چنین مکن مشنو سست و سرسری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1409
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 915

نظرات