مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۰۸

۱

مرا آن دلبر پنهان همی‌گوید به پنهانی

به من ده جان به من ده جان چه باشد این گران جانی

۲

یکی لحظه قلندر شو قلندر را مسخر شو

سمندر شو سمندر شو در آتش رو به آسانی

۳

در آتش رو در آتش رو در آتشدان ما خوش رو

که آتش با خلیل ما کند رسم گلستانی

۴

نمی‌دانی که خار ما بود شاهنشه گل‌ها

نمی‌دانی که کفر ما بود جان مسلمانی

۵

سراندازان سراندازان سراندازی سراندازی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

۶

خداوندا تو می‌دانی که صحرا از قفس خوشتر

ولیکن جغد نشکیبد ز گورستان ویرانی

۷

کنون دوران جان آمد که دریا را درآشامد

زهی دوران زهی حلقه زهی دوران سلطانی

۸

خمش چون نیست پوشیده فقیر باده نوشیده

که هست اندر رخش پیدا فر و انوار سبحانی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1420
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 922

نظرات

user_image
مهرداد
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۰۰:۲۵:۰۳
در مصراع:سراندازان سراندازان سراندازی سراندازیسرانداختن حالتی است که مستان در رقص انجام می دهند. یا مانند رقص سماع دراویش قادری
user_image
کاربر ‌
۱۴۰۲/۱۱/۱۲ - ۱۵:۴۵:۰۳
درود. این غزل مولانا در آلبوم اپرای شمس و مولوی به زیبایی خوانده شده.