
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۵۰۹
۱
بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی
فغان برخاست از جانهای مجنونان روحانی
۲
میان نعرهها بشناخت آواز مرا آن شه
که صافی گشته بود آوازم از انفاس حیوانی
۳
اشارت کرد شاهانه که جست از بند دیوانه
اگر دیوانهام شاها تو دیوان را سلیمانی
۴
شها همراز مرغابی و هم افسون دیوانی
بر این دیوانه هم شاید که افسونی فروخوانی
۵
به پیش شاه شد پیری که بربندش به زنجیری
کز این دیوانه در دیوان بس آشوب است و ویرانی
۶
شه من گفت کاین مجنون به جز زنجیر زلف من
دگر زنجیر نپذیرد تو خوی او نمیدانی
۷
هزاران بند بردرد به سوی دست ما پرد
الیناراجعون گردد که او بازی است سلطانی
تصاویر و صوت


نظرات
وفایی