مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۱۵

۱

یکی گنجی پدید آمد در آن دکان زرکوبی

زهی صورت زهی معنی زهی خوبی زهی خوبی

۲

زهی بازار زرکوبان زهی اسرار یعقوبان

که جان یوسف از عشقش برآرد شور یعقوبی

۳

ز عشق او دو صد لیلی چو مجنون بند می‌درد

کز این آتش زبون آید صبوری‌های ایوبی

۴

شده زرکوب و حق مانده تنش چون زرورق مانده

جواهر بر طبق مانده چو زرکوبی کروبی

۵

بیا بنواز عاشق را که تو جانی حقایق را

بزن گردن منافق را اگر از وی بیاشوبی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1424
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 924

نظرات

user_image
فرزام
۱۳۹۳/۱۲/۲۷ - ۱۲:۵۰:۲۰
این شعر از زبان پاک حضرت مولانا جاری شد زمانی که با جمعی از یاران از دکان صلاح الدین زرکوب ، مرید و خلیفه ی خود می گذشت و صدای کوبش زرکوبان در دکان بلند بود.
user_image
میهاربا
۱۳۹۴/۱۰/۲۹ - ۱۴:۳۲:۵۸
سلاماز بندگان خداوندگار عرفان خواهش میکنم تفسیر و خوانش این مثنوی زرین را از دکتر سروش ، با گوش جان بشنوند.
user_image
محمد حسین حسینی
۱۴۰۲/۱۰/۱۶ - ۰۳:۰۵:۰۵
استاد عبدالحسین زرین کوب در  در کتاب پله پله تا ملاقات خدا که درمورد زندگی مولانا جلال الدین بلخی است به این غزل اشاره میکند  و موگوید زمانی که مولانا به همراه مریدان از بازار زرکوبان میگذشت ان ضربات هماهنگ چکش ها اورا وجد در اورد و در وسط بازار شروع به سماع کرد و همه به دیدن سماع مولانا از کار خود دست کشیدند و به تماشای او ایستادند ولی صلاح الدین زرکوب برای این که سماع وقفه نیوفتد  به شاگردان خود دستور داد که ضربات پتک و چکش خود را ادامه دهند و خود به حلقه ی سماع پیوست  و مولانا از ظهر تا نماز دیگر به سماع پرداخت بعد از این زرکوب به از رهایی رسید و تمام دارایی های خود را به دیگران بخشید و مولا در همین ماجرا این غزل پر شور را سرود