
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷
۱
بنامیزد نگویم من که تو آنی که هر باری
زهی صورت بدان صورت نمیمانی که هر باری
۲
بسوزد دل اگر گویم همان دلدار پیشینی
بسوزد جان اگر گویم همان جانی که هر باری
۳
فلک هم خرقه ازرق بدرد زود تا دامن
اگر تو آستین زان سان برافشانی که هر باری
۴
زهی خلوت زهی شاهی مسلم گشت آگاهی
اگر زان سان من و ما را برون رانی که هر باری
۵
بنال ای بلبل بیخود که سوز دیگر آوردی
بدان دم نامه گل را نمیخوانی که هر باری
تصاویر و صوت


نظرات