مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۲۹

۱

ایا نزدیک جان و دل چنین دوری روا داری

به جانی کز وصالت زاد مهجوری روا داری

۲

گرفتم دانه تلخم نشاید کشت و خوردن را

تو با آن لطف شیرین کار این شوری روا داری

۳

تو آن نوری که دوزخ را به آب خود بمیرانی

مرا در دل چنین سوزی و محروری روا داری

۴

اگر در جنت وصلت چو آدم گندمی خوردم

مرا بی‌حله وصلت بدین عوری روا داری

۵

مرا در معرکه هجران میان خون و زخم جان

مثال لشکر خوارزم با غوری روا داری

۶

مرا گفتی تو مغفوری قبول قبله نوری

چنین تعذیب بعد از عفو و مغفوری روا داری

۷

مها چشمی که او روزی بدید آن چشم پرنورت

به زخم چشم بدخواهان در او کوری روا داری

۸

جهان عشق را اکنون سلیمان بن داوودی

معاذالله که آزار یکی موری روا داری

۹

تو آن شمسی که نور تو محیط نورها گشته‌ست

سوی تبریز واگردی و مستوری روا داری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1435
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 931

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۲/۰۳ - ۲۰:۰۴:۲۳
جلال دین می‌ گوید که پس از دوستی با شمس از نو زاده شده است یعنی‌ به کلی تغییر کرده است و با رفتن شمس چگونه احساس تنهائی می‌‌کند چون با مردمی سر و کار دارد که او را مانند گذشته می‌‌خواهند و او حالا باید به تنهائی در برابر آنان به ایستد و پر زور تر از گذشته از شمس هم دفاع کند از کسی‌ که او را از گذشته ا‌ش بریده و اکنون تنها گذاشته ‌ست ولی از آنجا که او را مانند سلیمان بی‌ آزار و کاردان می‌‌داند و باور او به شمس کامل و بی‌ خدشه است پس همه کار‌های او را صحیح و سودمند می‌‌داند
user_image
ناصر از آنکارا
۱۳۹۷/۱۱/۲۹ - ۲۳:۴۱:۱۱
سلامخسته نباشید از بابت چنین مجموعه ای که وافعا احسان کرده اید به خوانندگان آثار فارسیسوالی دارم در مورد مصرع دوم بیت آخر :و آن این که :آیا مولانا میدانسته که شمس بصورت پوشیده و پنهانی به تبریز برگشته ؟
user_image
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com
۱۳۹۹/۰۱/۲۴ - ۱۱:۴۳:۳۴
کل غزل استفهام انکاری است.در نزدیک تر از رگ گردن بودنت با من شکی نیست.در ستاریت شکی نیست.در دوزخ آشام بودنت و سرد کردن جهنم روانی من شکی نیست.جدایی از تو دنیایی از مشکلات بر سرم آوار کرده ، در یاریت شمی ندارم.بعد از اعترافم به اتکا به دنیای فرم و تکیه به ذهن مرا بخشیدی، و محال است عذابم کنی و در این غفران منتج از آگاهی شکی نیست.چشمی که دید و نظر تو را ، بر اثر تسلیم و پذیرش دید خودش قرار داد ، چون کوران گمراه نخواهد شد . و در این درست بینی شکی نیست.عدالت گستریت چنان است که حتی کوچکترین موجود را هم آزرده نخواهد کرد .الهی ، ای خدا ، و ای زندگیتو آنچنان بی نهایت و نامحدودی که هرگونه تصور در باره محروم سازی جهانیان از خودت محال است و چنان آشکاری که در نهان ماندنت هم باور کردنی نیست.