مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۶۷

۱

افتاد دل و جانم در فتنه طراری

سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری

۲

آید سوی بی‌خوابی خواهد ز درش آبی

آب چه که می‌خواهد تا درفکند ناری

۳

گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی

هین تا چه کنی سازم از آتشش انباری

۴

گه گوید این عرصه کاین خانه برآوردی

بوده‌ست از آن من تو دانی و دیواری

۵

دیوار ببر زین جا این عرصه به ما واده

در عرصه جان باشد دیوار تو مرداری

۶

آن دلبر سروین قد در قصد کسی باشد

در کوی همی‌گردد چون مشتغل کاری

۷

ناگه بکند چاهی ناگه بزند راهی

ناگه شنوی آهی از کوچه و بازاری

۸

جان نقش همی‌خواند می‌داند و می‌راند

چون رخت نمی‌ماند در غارت او باری

۹

ای شاه شکرخنده‌ای شادی هر زنده

دل کیست تو را بنده جان کیست گرفتاری

۱۰

ای ذوق دل از نوشت وی شوق دل از جوشت

پیش آر به من گوشت تا نشنود اغیاری

۱۱

از باغ تو جان و تن پر کرده ز گل دامن

آموخت خرامیدن با تو به سمن زاری

۱۲

زان گوش همی‌خارد کاومید چنین دارد

و آن گاه یقین دارد این از کرمت آری

۱۳

تا از تو شدم دانا چون چنگ شدم جانا

بشنو هله مولانا زاری چنین زاری

۱۴

تا عشق حمیاخد این مهر همی‌کارد

خامش که دلم دارد بی‌مشغله گفتاری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1459
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 945

نظرات

user_image
سینا
۱۳۹۸/۰۲/۲۰ - ۰۷:۲۲:۰۹
در بیت نهم اگر بر اساس وزن بخوانیم : ای شا هِ شِ کَر خَن دِه ، ای شا دی ی هر زن ده بهتر است بعد از خنده فاصله ی کامل بیاید(ای به شادی نزدیک باشد تا خنده) تا در خواندن صحیح یاری رساند
user_image
شقایق عسگری
۱۳۹۸/۰۷/۲۹ - ۰۵:۵۷:۱۶
بیت آخر تا عشق حمیاخد اشتباه تایپ شده؟!!!!!!تا عشق همی خواهد...
user_image
شقایق عسگری
۱۳۹۸/۰۷/۲۹ - ۰۶:۰۳:۰۱
بله سینا درست فرمودند باید بین (خنده) و (ای) فاصله باشه.
user_image
ناصر از آنکارا
۱۳۹۹/۱۰/۰۳ - ۰۱:۵۵:۳۷
حمیّاخد یعنی حمیّا صورت - کسی یا عشقی که صورتش مثل حمیّا است.
user_image
تورج علیزاده درخشی
۱۴۰۲/۰۱/۲۳ - ۰۸:۱۴:۴۰
در تفسیر بیت اول به نظر بنده نک مخفف ناک و پسوندی است که وقتی بعد از اسم می آید آن را به صفت تبدیل می کند پس سنگی نک به معنی بی رحم و جنگی نک به معنی آشوبگر صفت هایی می شوند برای طرار(راهزن) و سر بسته چو بیماری بر می گردد به دل و جان افتاد دل و جانم سر بسته چو بیماری،از فتنه ی طراری سنگینک و جنگینک