مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۷۴

۱

از آتش ناپیدا دارم دل بریانی

فریاد مسلمانان از دست مسلمانی

۲

شهد و شکرش گویم کان گهرش گویم

شمع و سحرش خوانم یا نادره سلطانی

۳

زین فتنه و غوغایی آتش زده هر جایی

وز آتش و دود ما برخاسته ایوانی

۴

با این همه سلطانی آن خصم مسلمانی

بربود به قهر از من در راه حرمدانی

۵

بگشاد حرمدانم بربود دل و جانم

آن کس که به پیش او جانی به یکی نانی

۶

من دوش ز بوی او رفتم سر کوی او

ناگاه پدید آمد باغی و گلستانی

۷

آن جا دل و دلداری هم عالم اسراری

هم واقف و بیداری هم شهره و پنهانی

۸

در خدمت خاک او عیشی و تماشایی

در آتش عشق او هر چشمه حیوانی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1464
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 948

نظرات