
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲
۱
ای صورت روحانی امروز چه آوردی
آورد نمیدانم دانم که مرا بردی
۲
ای گلشن نیکویی امروز چه خوش بویی
بر شاخ کی خندیدی در باغ کی پروردی
۳
امروز عجب چیزی میافتی و میخیزی
در باغ کی خندیدی وز دست کی میخوردی
۴
آن طبع زرافشانی و آن همت سلطانی
پیران و جوانان را آموخت جوامردی
۵
بگذر ز جوامردی کان هم ز دوی خیزد
در وحدت همدردی درکش قدح دردی
۶
هم همره و همدردی هم جمعی و هم فردی
هم عاشق و معشوقی هم سرخی و هم زردی
۷
با این همه در مجلس بنشین و میا با من
ترسم که میان ره بگریزی و برگردی
۸
ور ز آنک همیآیی با خویش مبر دل را
کز دل دودلی خیزد گه گرمی و گه سردی
تصاویر و صوت


نظرات
نقی
فریدون
Neeknaam
شهریار مشکین