مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۹۵

۱

امشب پریان را من تا روز به دلداری

در خوردن و شب گردی خواهم که کنم یاری

۲

من شیوه پریان را آموخته‌ام شب‌ها

وقت حشرانگیزی در چالش و میخواری

۳

جنی پنهان باشد در ستر و امان باشد

پوشیده‌تر از پریان ماییم به ستاری

۴

بر صورت ما واقف پریان و ز جان غافل

در مکر خدا مانده آن قوم ز اغیاری

۵

خود را تو نمی‌دانی جویای پری ز آنی

مفروش چنین ارزان خود را به سبکباری

۶

و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهر

از دیو و پری برده صد گوی به عیاری

۷

شب از مه او حیران مه عاشق آن سیران

نی بی‌مزه و رنگین پالوده بازاری

۸

از سیخ کباب او وز جام شراب او

وز چنگ و رباب او وز شیوه خماری

۹

دیوانه شده شب‌ها آلوده شده لب‌ها

در جمله مذهب‌ها او راست سزاواری

۱۰

خواب از شب او مرده شلوار گرو کرده

کس نیست در این پرده تو پشت کی می‌خاری

۱۱

بردی ز حد ای مکثر بربند دهان آخر

نی عاشق عشقی تو تو عاشق گفتاری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1474
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 954

نظرات

user_image
شمس تبریزی
۱۳۹۶/۰۸/۰۳ - ۰۹:۱۳:۲۹
و آن جنی ما بهتر زیبارخ و خوش گوهراز دیو و پری برده صد گوی به عیاریاحساس میکنم منظورش شمس است