مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۵۹۶

۱

نظاره چه می‌آیی در حلقه بیداری

گر سینه نپوشانی تیری بخوری کاری

۲

در حلقه سر اندرکن دل را تو قویتر کن

شاهی است تو باور کن بر کرسی جباری

۳

تا بازرهی زان دم تا مست شوی هر دم

گاهی ز لب لعلش گاهی ز می ناری

۴

بگشای دهانت را خاشاک مجو در می

خاشاک کجا باشد در ساغر هشیاری

۵

ای خواجه چرا جویی دلداری از آن جانان

بس نیست رخ خوبش دلجویی و دلداری

۶

دی نامه او خواندم در قصه بی‌خویشی

بنوشتم از عالم صد نامه بیزاری

۷

نقش تو چو نقش من رخ بر رخ خود کرده‌ست

با ما غم دل گویی یا قصه جان آری

۸

من با صنم معنی تن جامه برون کردم

چون عشق بزد آتش در پرده ستاری

۹

در رنگ رخم عشقش چون عکس جمالش دید

افتاد به پایم عشق در عذر گنه کاری

۱۰

شمس الحق تبریزی آیی و نبینندت

زیرا که چو جان آیی بی‌رنگ صباواری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1475
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 955

نظرات

user_image
نادر..
۱۳۹۷/۱۱/۰۸ - ۰۷:۵۶:۱۸
من با صنم معنی تن جامه برون کردم..