
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۶۰۲
۱
ای دشمن عقل من وی داروی بیهوشی
من خابیه تو در من چون باده همیجوشی
۲
اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو
هم شاهی و سلطانی هم حاجب و چاووشی
۳
خوش خویی و بدخویی دلسوزی و دلجویی
هم یوسف مه رویی هم مانع و روپوشی
۴
بس تازه و بس سبزی بس شاهد و بس نغزی
چون عقل در این مغزی چون حلقه در این گوشی
۵
هم دوری و هم خویشی هم پیشی و هم بیشی
هم مار بداندیشی هم نیشی و هم نوشی
۶
ای رهزن بیخویشان ای مخزن درویشان
یا رب چه خوشند ایشان آن دم که در آغوشی
۷
آن روز که هشیارم من عربدهها دارم
و آن روز که خمارم چه صبر و چه خاموشی
تصاویر و صوت


نظرات
کوروش ایرانی اصل