مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۰۸

۱

افند کلیمیرا از زحمت ما چونی

ای جان صفا چونی وی کان وفا چونی

۲

ای فخر خردمندان وی بی‌تو جهان زندان

وی عاشق بی‌دل را درمان و دوا چونی

۳

مه گوش همی‌خارد صد سجده همی‌آرد

می‌گوید حسنت را کی خوب لقا چونی

۴

باری من بیچاره گشتم ز خود آواره

زان روز که پرسیدی گفتی تو مرا چونی

۵

ماییم و هوای تو دو چشم سقای تو

ای آب حیات ما زین آب و هوا چونی

۶

تلخ است فراق تو دوری ز وثاق تو

ای آنک مبادا کس دور از تو جدا چونی

۷

زد طال بقای تو هر ذره که خورشیدی

ای نیر اعظم تو زین طال بقا چونی

۸

ای آینه مانده در دست دو سه زنگی

وی یوسف افتاده با اهل عما چونی

۹

ای دلدل آن میدان چونی تو در این زندان

وی بلبل آن بستان با ناشنوا چونی

۱۰

ای آدم خوکرده با جنت و با حورا

افتاده در این غربت با رنج و عنا چونی

۱۱

ای آنک نمی‌گنجی در شش جهت عالم

با این همگی زفتی در زیر قبا چونی

۱۲

مصباح و زجاجی تو پیش دو سه نابینا

از عربده کوران وز زخم عصا چونی

۱۳

پیغام و سلام ما ای باد بگو با دل

با این همه بی‌برگی داوودنوا چونی

۱۴

بس کردم من اما برگو تو تمامش را

کای تشنه پرخواره با جام خدا چونی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1481
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 959

نظرات

user_image
هنگامه حیدری
۱۳۹۴/۱۰/۲۶ - ۱۵:۲۴:۵۶
در مصراع اول بیت نخست افند کلیمیرا ترکیب واژه ی ترکی و یونانی است به معنای افندی عزیز!برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقاله ی اشعار یونانی در دیوان کبیر مولوی نوشته یمحمد یوسف نیریشیرین رزمجو بختیاریالهام خلیل جهرمی مجله ادب فارسی دانشگاه تهران دوره سوم شماره 1 تابستان و پاییز 1392