مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۱

۱

هان ای طبیب عاشقان سودایی‌یی دیدی چو ما‌؟

یا صاحبی اننی مستهلک لو لاکما

۲

ای یوسف صد انجمن یعقوب دیده‌ستی چو من‌؟

اصفر خدی من جوی و ابیض عینی من بکا

۳

از چشم یعقوب صفی اشکی دوان بین یوسفی

تجری دموعی بالولا من مقلتی عین الولا

۴

صد مصر و صد شکرستان درجست اندر یوسفان

الصید جل او صغر فالکل فی جوف الفرا

۵

اسباب عشرت راست شد هر چه دلم می‌خواست شد

فالوقت سیف قاطع لا تفتکر فیما مضی

۶

جان باز اندر عشق او چون سبط موسی را مگو

اذهب و ربک قاتلا انا قعودها هنا

۷

هرگز نبینی در جهان مظلوم‌تر زین عاشقان

قولوا لاصحاب الحجی رفقا بارباب الهوی

۸

گر درد و فریادی بود در عاقبت دادی بود

من فضل رب محسن عدل علی العرش استوی

۹

گر واقفی بر شرب ما وز ساقی شیرین لقا

الزمه و اعلم ان ذا من غیره لا یرتجی

۱۰

کردیم جمله حیله‌ها ای حیله آموز نهی

ماذا تری فیما تری یا من یری ما لا یری

۱۱

خاموش و باقی را بجو از ناطق اکرام خو

فالفهم من ایحائه من کل مکروه شفا

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 197
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 136
پزی ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
خدایار
۱۳۹۳/۰۵/۲۸ - ۰۳:۲۷:۴۴
مقت الحیاه فقدکم