مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۲۵

۱

گر علم خرابات تو را همنفسستی

این علم و هنر پیش تو باد و هوسستی

۲

ور طایر غیبی به تو بر سایه فکندی

سیمرغ جهان در نظر تو مگسستی

۳

گر کوکبه شاه حقیقت بنمودی

این کوس سلاطین بر تو چون جرسستی

۴

گر صبح سعادت به تو اقبال نمودی

کی دامن و ریش تو به دست عسسستی

۵

گر پیش روان بر تو عنایت فکنندی

فکری که به پیش دل توست آن سپسستی

۶

معکوس شنو گر نبدی گوش دل تو

از دفتر عشاق یکی حرف بسستی

۷

گوید همه مردند یکی بازنیامد

بازآمده دیدی اگر آن گیج کسستی

۸

لرزان لهب جان تو از صرصر مرگ است

لرزان نبدی گر ز بقا مقتبسستی

۹

همراه خسان گر نبدی طبع خسیست

در حلق تو این شربت فانی چو خسستی

۱۰

طفل خرد تو به تبارک برسیدی

در مکتب شادی ز کجا در عبسستی

۱۱

خاموش که این‌ها همه موقوف به وقت است

گر وقت بدی داعیه فریادرسستی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1511
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 963

نظرات

user_image
مهدی
۱۳۹۷/۰۹/۱۴ - ۲۰:۰۳:۲۸
از اساتید گرامی خواهش میکنم توضیح مختصری در مورد معانی واژه ها و ابیات بفرمایند تا شاگردان استفاده کنند.پیشاپیش سپاسگزارم.