مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۷۰

۱

خوشی آخر بگو ای یار چونی

از این ایام ناهموار چونی

۲

به روز و شب مرا اندیشه توست

کز این روز و شب خون خوار چونی

۳

از این آتش که در عالم فتاده‌ست

ز دود لشکر تاتار چونی

۴

در این دریا و تاریکی و صد موج

تو اندر کشتی پربار چونی

۵

منم بیمار و تو ما را طبیبی

بپرس آخر که ای بیمار چونی

۶

منت پرسم اگر تو می‌نپرسی

که ای شیرین شیرین کار چونی

۷

وجودی بین که بی‌چون و چگونه‌ست

دلا دیگر مگو بسیار چونی

۸

بگو در گوش شمس الدین تبریز

که ای خورشید خوب اسرار چونی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1540
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 981
فاطمه زندی :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۵/۱۲/۰۲ - ۱۶:۲۱:۳۷
این غزل از موارد نادری است که مولانا در شعر خود به مسائل تاریخی عصر اشارت فرموده است (دکتر شفیعی کدکنی) با صدای پیرایه یغماییپیوند به وبگاه بیرونی