
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۶۷۹
۱
ز ما برگشتی و با گل فتادی
دو چشم خویش سوی گل گشادی
۲
ز شرم روی ما گل از تو بگریخت
ز گل واگشتی اینجا سر نهادی
۳
نهادی سر که پای من ببوسی
نیابی بوسه گل را بوسه دادی
۴
بدان لبها که بوی گل گرفتهست
نیابی بوسه گرچه اوستادی
۵
برای رفع بویش این دو لب را
همیمالم به خاکت من ز شادی
۶
کجا بردارم این لب از تو ای خاک
ولی فتنه توی گل را تو زادی
۷
تو آن خاکی که از حق لطف دزدی
تو دزدی و مریدی و مرادی
تصاویر و صوت


نظرات