مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۶۸۸

۱

صلا ای صوفیان کامروز باری

سماع است و شراب و عیش آری

۲

صلا که ساعتی دیگر نیابی

ز مشرق تا به مغرب هوشیاری

۳

چنان در بحر مستی غرق گردند

که دل در عشق خوبی خوش عذاری

۴

از این مستان ننوشی های و هویی

وزین خوبان نبینی گوشواری

۵

در این مستان کجا وهمی رسیدی

گر این مستان ننالند از خماری

۶

به صد عالم نگنجد از جلالت

چنین سلطان و اعظم شهریاری

۷

ولیکن چون غبار انگیخت اسپش

به وهم آمد کر و فر سواری

۸

دهان بربند کاین جا یک نظر نیست

که بشناسد سواری از غباری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1551
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 987

نظرات