
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۶۹۳
۱
به تن با ما، به دل در مرغزاری
چو دربند شکاری تو شکاری
۲
به تن این جا میانبسته چو نایی
به باطن همچو باد بیقراری
۳
تنت چون جامه غوّاص بر خاک
تو چون ماهی روش در آب داری
۴
در این دریا بسی رگهاست صافی
بسی رگهاست کان تیره است و تاری
۵
صفای دل از آن رگهای صافی است
بدان رگ پی بری چون پر برآری
۶
در آن رگها تو همچون خون نهانی
ور انگشتی نهم تو شرم داری
۷
از آن رگهاست بانگ چنگ خوش رگ
ز عکس و لطف آن زاری است زاری
۸
ز بحر بیکنار است این نواها
کی میغرد به موج از بیکناری
تصاویر و صوت


نظرات