
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۶۹۶
۱
مرا در خنده میآرد بهاری
مرا سرگشته میدارد خماری
۲
مرا در چرخ آوردهست ماهی
مرا بییار گردانید یاری
۳
چو تاری گشتم از آواز چنگی
نوایش فاش و پیدا نیست تاری
۴
جهانی چون غباری او برانگیخت
که پنهان شد چو بادی در غباری
۵
حیاتی چون شرار آن شه برافروخت
که پنهان شد چو سوزی در شراری
۶
جمال گلستان آن کس برآراست
که پنهان شد چو گل در جان خاری
۷
دلم گوید که ساقی را تو میگو
که جانم مست آن باقی است باری
۸
دلم چون آینه خاموش گویاست
به دست بوالعجب آیینه داری
۹
کز او در آینه ساعت به ساعت
همیتابد عجب نقش و نگاری
تصاویر و صوت


نظرات
همایون
همایون