
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۱۲
۱
بیا جانا که امروز آن مایی
کجایی تو کجایی تو کجایی
۲
به فر سایهات چون آفتابیم
همایی تو همایی تو همایی
۳
جهان فانی نماند ز آنک او را
بقایی تو بقایی تو بقایی
۴
چه چنگ اندر تو زد عالم که او را
نوایی تو نوایی تو نوایی
۵
چو عاشق بیکله گردد تو او را
قبایی تو قبایی تو قبایی
۶
خمش کردم ولی بهر خدا را
خدایی کن خدایی کن خدایی
تصاویر و صوت


نظرات