
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲
۱
ای ساقی باده معانی
درده تو شراب ارغوانی
۲
زان باده پیر تلخ پاسخ
بفزای حلاوت جوانی
۳
در بزم سرای شاه جانان
نظاره شاهدان جانی
۴
جانها بینی چو روز روشن
از لذت عشرت شبانی
۵
بینی که جهان به حیرت آید
در حلقه خلق آن جهانی
۶
مه را ز فلک فروفرستد
در مجلسشان به ارمغانی
۷
و آن زهره نوای خوش برآورد
کو مطرب کیست آسمانی
۸
اینها به همند و ما به خلوت
با دلبر خوب پرمعانی
۹
رخ بر رخ ما نهاد آن شه
و آن باقی را تو خود بدانی
۱۰
آن شاه کیست شمس تبریز
آن خسرو ملک بینشانی
تصاویر و صوت


نظرات
همایون