
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸
۱
من پار بخوردهام شرابی
امسال چه مستم و خرابی
۲
من پار ز آتشی گذشتم
امسال چرا شدم کبابی
۳
من تشنه به آب جوی رفتم
ماهی دیدم میان آبی
۴
شیران همه ماهتاب جویند
من شیرم و یار ماهتابی
۵
از درد مپرس رنگ رخ بین
تا رنگ بگویدت جوابی
۶
جانم مست است و تن خراب است
مستی است نشسته در خرابی
۷
این هر دو چنین و دل چنینتر
کز غم چو خری است در خلابی
۸
یک لحظه مشو ملول بشنو
تا باشدت از خدا ثوابی
تصاویر و صوت


نظرات