مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۷۵

۱

ابصرت روحی ملیحا زلزلت زلزالها

انعطش روحی فقلت ویح روحی مالها

۲

ذاق من شعشاع خمر العشق روحی جرعه

طار فی جو الهوی و استقلعت اثقالها

۳

صار روحی فی هواه غارقا حتی دری

لو تلقاه ضریر تائه احوالها

۴

فی الهوی من لیس فی الکونین بدر مثله

ان روحی فی الهوی من لا تری امثالها

۵

لم تمل روحی الی مال الی ان اعشقت

رامت الاموال کی تنثر له اموالها

۶

لم تزل سفن الهوی تجری بها مذ اصبحت

فی بحار العز و الاقبال یوما یالها

۷

عین روحی قد اصابتها فاردتها بها

حین عدت فضلها و استکثرت اعمالها

۸

افلحت من بعد هلک ان اعوان الهوی

اعتنوا فی امرها ان خففوا حمالها

۹

آه روحی من هوی صدر کبیر فائق

کل مدح قالها فیه ازدرت اقوالها

۱۰

ییاس النفس اللقاء من وصال فائت

حین تتلو فی کتاب الغیب من افعالها

۱۱

حبذا احسان مولی عاد روحا اذ نفث

ناولتها شربه صفی لها احوالها

۱۲

ان روحی تقشع اللقیات فی الماضی مدا

ثم لا تبصر مضی اذ تفکر استقبالها

۱۳

اختفی العشق الثقیل فی ضمیری دره

ان روحی اثقلت من دره قد شالها

۱۴

مثله ان اثقل الیوم المخاض حره

اوقعتها فی ردی لم تغنها احجالها

۱۵

غیر ان سیدا جادت لها الطافه

ان روحی ربوه و استنزلت اطلالها

۱۶

سیدا مولی عزیزا کاملا فی امره

شمس دین مالک اوفت لها آمالها

۱۷

صادف المولی بروحی و هی فی ذاک الردی

من زمان اکرمته ما رات اذلالها

۱۸

جاء من تبریز سربال نسیج بالهوی

اکتست روحی صباحا انزعت سربالها

۱۹

قالت الروح افتخارا اصطفانا فضله

ثم غارت بعد حین من مقال نالها

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 204
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 140
پزی ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
پارمیس
۱۳۹۱/۰۲/۱۹ - ۰۶:۱۸:۳۹
سلام بی زحمت معنی این شعرو بنویسین.خیلی زود لازم دارم
user_image
محمد
۱۳۹۷/۱۰/۰۳ - ۱۷:۳۶:۰۵
هر جای گنجور که میری پای هر شعر کلی روشنفکر و ادیب و کارشناس نظر دادن و تفسیر کردن و توضیح دادن و تجزیه و تحلیل کردن و جالب اینجاست که کلی هم در اکثر مواقع اختلاف نظر دارن با هم ،همه هم از دم تصورات واهی و توهمات اعجاب انگیز که اگه خود شخص شاعر بیاد نظرات و بخونه شاخ در میارهوجود همچین اشعاری به راحتی میتونه نشون بده که چقدر شعر خوان و شعردوست و مفسر و کارشناس و اینکاره داریم
user_image
قاف کافه
۱۴۰۲/۰۹/۰۲ - ۱۳:۳۳:۳۷
ترجمهء مترجم گوگل:  هر تعریف و تمجیدی از او می کرد، از حرف هایش بیزاری می جستمروح از ملاقات با اتصال از دست رفته ناامید می شودهنگامی که اعمال خود را در کتاب غیب می خوانداحسان مولا وقتی نفسش را بیرون داد روحی را برگرداندبه او نوشیدنی دادم و وضعیت او را تعریف کردمروح من از برخوردهای گذشته منزجر استآن وقت وقتی به دریافت آن فکر می کنی گذشته را نمی بینیعشق سنگین در وجدانم ناپدید شدروحم به خاطر بارش سنگین استبه همین ترتیب، امروز نیروی کار سنگین تر استمن او را به تباهی کشاندم و سختی هایش کمکی به او نکردبا این حال سیده به او لطف داشتهمانا جان من طلوع کرد و ویرانه هایش فرود آمدسید مولا عزیز در امور خود کامل استشمس الدین مالک امیدهایش را برآورده کردخداوند روح من را در حالی که در آن حالت بود ملاقات کرداز زمانی که او را گرامی داشته است، هرگز ذلت او را ندیده استبا جامه ای که با شور بافته شده بود از تبریز آمده بودصبح روحم سیر شد لباس زیرش را درآوردروح با غرور گفت: ما لطف او را برگزیده ایمسپس پس از مدتی به مقاله ای که دریافت کرده بود حسادت می کرد