
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۵۱
۱
از قصه حال ما نپرسی
وز کشتن عاشقان نترسی
۲
ای گوهر عشق از چه بحری
وی آتش عشق از چه درسی
۳
آنجا که توی کی راه یابد
زان جانب چرخ و عرش و کرسی
۴
ای دل تو دلی نه دیگ آهن
از آتش عشق چند تفسی
۵
جان و دل و نفس هر سه سوزید
تا کی گویم ظلمت نفسی
تصاویر و صوت


نظرات
حمید حسنی HAMIDHASSANI۱۹۶۸@GMAIL.COM