
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۵۴
۱
روزی که مرا ز من ستانی
ضایع مکن از من آنچ دانی
۲
تا با تو چو خاص نور گردم
آن نور لطیف جاودانی
۳
تا چند کنم ز مرگ فریاد
با همچو تو آب زندگانی
۴
گر مرگم از او است مرگ من باد
آن مرگ به از دم جوانی
۵
از خرمن خویش ده زکاتم
زان خرمن گوهر نهانی
۶
منویس بر این و آن براتم
بگذار طریق امتحانی
۷
خاموش ولی به دست تو چیست
باران آمد تو ناودانی
تصاویر و صوت


نظرات
شیرین
محسن ، ۲