
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۵۵
۱
چون عشق کند شکرفشانی
در جلوه شود مه نهانی
۲
بینی که شکر کران ندارد
خوش میخوری و همیرسانی
۳
میغلط به هر طرف که غلطی
بر سبزه سبز بوستانی
۴
گر ز آنک کله نهی وگر نی
شاهنشه جمله خسروانی
۵
آن را بینی که من نگویم
زیرا که بگویمت بدانی
۶
چون چشم تو وا کنند ناگه
بر شهر عظیم آن جهانی
۷
ماننده طفل نوبزاده
خیره نگری و خیره مانی
۸
تا چشم بر آن جهان نشیند
چاره نبود از این نشانی
۹
بگریز به نور شمس تبریز
تا کشف شود همه معانی
تصاویر و صوت


نظرات