
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۵۶
۱
ای وصل تو اصل شادمانی
کان صورتهاست وین معانی
۲
یک لحظه مبر ز بنده که نیست
بی آب سفینه را روانی
۳
من مصحف باطلم ولیکن
تصحیح شوم چو تو بخوانی
۴
یک یوسف بیکس است و صد گرگ
اما برهد چو تو شبانی
۵
هر بار بپرسیم که چونی
با اشکم و روی زعفرانی
۶
این هر دو نشان برای عام است
پیشت چه نشان چه بینشانی
۷
ناگفته حدیث بشنوی تو
ننوشته قباله را بخوانی
۸
بی خواب تو واقعه نمایی
بی آب سفینهها برانی
۹
خاموش ثنا و لابه کم کن
کز غیب رسید لن ترانی
تصاویر و صوت


نظرات