
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۵۷
۱
کژزخمه مباش تا توانی
هر زخمه که کژ زنی بمانی
۲
پیر است عروس عیش دنیا
مرگش طلبی اگر ستانی
۳
تا رخ ننمود جمله نور است
چون رخ بنمود شد دخانی
۴
از سیل بلا چو کاه مگریز
در عشق و ولا چو پهلوانی
۵
چون آب روان به هر نباتی
باید که حیات را رسانی
تصاویر و صوت


نظرات