
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۶۸
۱
ساقی انصاف خوش لقایی
از جا رفتم تو از کجایی
۲
گر بنده بگویمت روا نیست
ترسم که بگویمت خدایی
۳
خاموش نمیهلی که باشم
راه گفتن نمیگشایی
۴
میافشاری مرا چو انگور
معشوق نهای مرا بلایی
۵
گر چشم ببندم از تو کفر است
زیرا که تو نور میفزایی
۶
ور بگشایم بگویی منگر
در ما تو بدیده هوایی
تصاویر و صوت


نظرات