مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۷۷۰

۱

رخ‌ها بنگر تو زعفرانی

کز درد همی‌دهد نشانی

۲

شهری بنگر ز درد رنجور

چون باغ به موسم خزانی

۳

این درد ز غصه فراق است

از هیبت حکم آسمانی

۴

بیم است فلک سیاه گردد

از آتش و ناله نهانی

۵

دوزخ بنگر که سر برآورد

ناگه ز میان شادمانی

۶

برخاست غریو جان ز هر سو

هان ای کس بی‌کسان تو دانی

۷

فرمود که این فراق فانی است

افغان ز فراق جاودانی

۸

یا رب چه شود اگر تو ما را

از هر دو فراق وارهانی

۹

این گفته و بسته شد دهانم

باقی تو بگو اگر توانی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1602
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1018

نظرات