
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۷۷۹
۱
بانگ میزن ای منادی بر سر هر دستهای
هیچ دیدیت ای مسلمانان غلامی جستهای
۲
یک غلامی ماه رویی مشک بویی فتنهای
وقت نازِش تیزگامی وقت صلح آهستهای
۳
کودکی لعلین قبایی خوش لقایی شکری
سروقدی چشم شوخی چابکی برجستهای
۴
بر کنار او ربابی در کف او زخمهای
مینوازد خوش نوایی دلکشی بنشستهای
۵
هیچ کس دارد ز باغ حسن او یک میوهای؟
یا ز گلزار جمالش بهر بو گلدستهای؟
۶
یوسفی کز قیمت او مفلس آمد شاه مصر
هر طرف یعقوب وار از غمزهاش دلخستهای
۷
مژدگانی جان شیرین میدهم او را حلال
هر کی آرد یک نشان یا نکتهای سربستهای
تصاویر و صوت


نظرات