مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۰۵

۱

ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای

چون به اصل اصل خویش آید چنین هر پاره‌ای

۲

هر طرف آید به دستش بی‌صراحی باده‌ای

هر طرف آید به چشمش دلبری عیاره‌ای

۳

دلبری که سنگ خارا گر ز لعلش بو برد

جان پذیرد سنگ خارا تا شود هشیاره‌ای

۴

باده دزدید از لبان دلبر من یک صفت

لاجرم در عشق آن لب جان شده میخواره‌ای

۵

صبحدم بر راه دیری راهبم همراه شد

دیدمش هم درد خویش و دیدمش هم کاره‌ای

۶

یک صراحی پیشم آورد آن حریف نیک خو

گشت جانم زان صراحی بیخودی خماره‌ای

۷

در میان بیخودی تبریز شمس الدین نمود

از پی بیچارگان سوی وصالش چاره‌ای

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1619
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1029

نظرات