مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۲۷

۱

بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی

نه در او رنج خماری نه در او خوف جدایی

۲

چو دهان نیست مکانش همه اجزاش دهانش

ز زمین نیست نباتش که سمایی است سمایی

۳

ببرد بو خبر آن کس که بود جان مقدس

نبود مرده که کرکس کندش مرده ربایی

۴

به دل طور درآید ز حجر نور برآید

چو شود موسی عمران ارنی گو به سقایی

۵

می لعل رمضانی ز قدح‌های نهانی

که به هر جات بگیرد تو ندانی که کجایی

۶

رمضان خسته خود را و دهان بسته خود را

تو مپندار کز آن می نکند روح فزایی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1633
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1037

نظرات