
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۸۳۲
۱
صنما چنان لطیفی که به جان ما درآیی
صنما به حق لطفت که میان ما درآیی
۲
تو جهان پاک داری نه وطن به خاک داری
چه شود اگر زمانی به جهان ما درآیی
۳
تو لطیف و بینشانی ز نهانها نهانی
بفروزد این نهانم چو نهان ما درآیی
۴
چو تو راست ای سلیمان همگی زبان مرغان
تو به لب چه شهد بخشی چو زبان ما درآیی
۵
به جهان ملک توی بس نکشد کمان تو کس
بپرم چو تیر اگر تو به کمان ما درآیی
۶
بخرام شمس تبریز که تو کیمیای حقی
همه مس ما شود زر چو به کان ما درآیی
تصاویر و صوت


نظرات
برنا حج فروش
رضا از کرمان
پاسخ به حضرتعالی از شمس تبریزی بجز کتاب مقالات شمس که حاوی سخنانی است که ایشان در مجالس مختلف مطرح وبر زبان جاری نموده که آن هم توسط مریدان ایشان جمع آوری گردیده هیچ اثر دیگری در دست نیست ولیکن از جناب مولانا ۵ اثر موجود است مثنوی معنوی در شش جلد، مکتوبات ، مجالس سبعه،دیوان شمس یا دیوان کبیر،وفیه مافیه که همچون مقالات شمس توسط مریدان جمع آوری شده است در دیوان غزلیات , تخلص مولانا بیشتر خاموش وخموش است ، وبعضا به واسطه ارادتش به شمس تبریزی، به شمس تخلص کرده که این شبهه را بوجود میآورد که غزل سروده شمس است همانند دیوان مشتاق که در اصل دیوان میرزا محمد تقی مظفر علیشاه از علما واطبای بنام کرمانی است،که به ناگاه مرید درویشی بنام مشتاق علیشاه (مدفون در کرمان) میگردد که پس ازسنگسار شدن مرادش مشتاق،دیوانی به نام اوسروده وبه همین دلیل به ایشان مولوی ثانی یا مولوی کرمانی نام نهاده اند در همینجا از مدیریت محترم سایت خواهشمندم که دیوان مشتاق را هم در این مجموعه جای دهند. شاد باشید