مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۴۱

۱

به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی

که پیاله‌هاست مردم تو شراب بخش خنبی

۲

هله خواجه خاک او شو چو سوار شد به میدان

سر اسب را مگردان که تو سر نه‌ای تو سنبی

۳

که در آن زمان سری تو که تو خویش دنب دانی

چو تو را سری هوس شد تو یقین بدانک دنبی

۴

ز جهان گریز و وابر تو ز طاق و از طرنبش

چو ز خویش طاق گشتی ز چه بسته طرنبی

۵

تو بدان خدای بنگر که صد اعتقاد بخشد

ز چه سنی است مروی ز چه رافضی است قنبی

۶

بفرست سوی بینش همه نطق را و تن را

که تو را یکی نظر به که همیشه می غرنبی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1642
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1043

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۰/۰۴ - ۱۱:۱۵:۴۰
اینکه چگونه یک نظر نووسازنده میتواند قومی وشهری وکشوری وجهانی را توسط یک انسان به حرکت ودگرگونی درآورد همانطورکه خدا به آسانی هرقوم وشهری رابه مذهب خاصی در می آورد. روحیه انقلابی و نوگرایانه و خویش کارانه انسان ازنظر جلال دین
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۰۳:۲۴:۴۸
قنبی، در واقع کمبی است، نام شهر قم امروزی به فارسی میانه