مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۷۰

۱

ای دریغا در این خانه دمی بگشودی

مونس خویش بدیدی دل هر موجودی

۲

چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی

ساقی وصل شراب صمدی پیمودی

۳

رو نمودی که منم شاهد تو باک مدار

از زیان هیچ میندیش چو دیدی سودی

۴

هیچ کس رشک نبردی که فلان دست ببرد

هر کسی در چمن روح به کام آسودی

۵

نیست روزی که سپاه شبش آرد غارت

نیست دینار و درم یا هوس معدودی

۶

حاجتت نیست که یاد طرب کهنه کنی

کی بود در خضر خلد غم امرودی

۷

صد هزاران گره جمع شده بر دل ما

از نصیب کرمش آب شدی بگشودی

۸

صورت حشو خیالات ره ما بستند

تیغ خورشید رخش خفیه شده در خودی

۹

طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی

عابد جمله وی است و لقبش معبودی

۱۰

خادم و مؤذن این مسجد تن جان شماست

ساجدی گشته نهان در صفت مسجودی

۱۱

ای ایازت دل و جان شمس حق تبریزی

نیست در هر دو جهان چون تو شه محمودی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1658
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1052

نظرات

user_image
..
۱۳۹۹/۰۲/۲۷ - ۱۱:۵۱:۳۰
طالب جمله وی است و لقبش مطلوبیعابد جمله وی است و لقبش معبودی..