مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۷۹

۱

ننگ هر قافله در شش دره ابلیسی

تو به هر نیت خود مسخره ابلیسی

۲

از برای علف دیو تو قربان تنی

بز دیوی تو مگر یا بره ابلیسی

۳

سره مردا چه پشیمان شده‌ای گردن نه

که در این خوردن سیلی سره ابلیسی

۴

شلغم پخته تو امید ببر زان تره زار

ز آنک در خدمت نان چون تره ابلیسی

۵

نان ببینی تو و حیزانه درافتی در رو

عاشق نطفه دیو و نره ابلیسی

۶

نیت روزه کنی توبره گوید کای خر

سر فروکن خر باتوبره ابلیسی

۷

از حقیقت خبرت نیست که چون خواهد بود

تو بدان علم و هنر قوصره ابلیسی

۸

در غم فربهی گوشت تو لاغر گشتی

ناله برداشته چون حنجره ابلیسی

۹

کفر و ایمان چه می‌خور چو سگان قی می‌کن

ز آنک تو مؤمنه و کافره ابلیسی

۱۰

تا دم مرگ و دم غرغره چون سرکه بد

ترش و گنده تو چون غرغره ابلیسی

۱۱

گرد آن دایره گرده و خوان پر چو مگس

تا قیامت تو که از دایره ابلیسی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1664
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1055

نظرات

user_image
علی حسنی
۱۳۹۹/۰۲/۱۲ - ۰۱:۴۴:۵۴
در این شعر مولانا شرح حال زندگی کسانی را شرح می دهد که تصمیمات عقلی و فراتر از عقل را کنار گذاشتند ، با فرض و واکنش تصمیم می گیرند،بعبارت دیگر سعی می کنند تا هر آنچه را که غرایز واحساسات می خواهند تامین کنند ،یا غرایز و احساسات را به نحو احسنت ارضا کنند، غرایز و احساسات همان نیاز جنسی، طمع، حرص،حسادت، دروغ،غم، استرس،کینه،خشم،تایید دیگران،،، است و اینها مبنای تصمیم گیری آنهاست، یا در برخی موارد بر مبنای فرض تصمیم می گیرند، مثل داعشی ها و نژاد پرستان، به استناد توهمات خود ، اصول غلطی را در ذهن پذیرفتند و با آنها تصمیم می گیرند، داعشی ها ، به استناد اصول غلط ذهنی،، غارت، قتل و تجاوز می کنند، و نژاد پرستان بقیه را تحقیر می کنند،مولانا می فرماید اینگونه افراد در خدمت ابلیس هستند، و با انسانیت فاصله زیادی دارند ، و به سرانجامی نمی رسند،قانون خلقت تحمل این افراد را ندارد و خیلی زودتر از مرگ طبیعی، کشته می شوند و می میرند،