مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۸۱

۱

گر تو ما را به جفای صنمان ترسانی

شکم گرسنگان را تو به نان ترسانی

۲

و به دشنام بتم آیی و تهدید دهی

مردگان را بنشانی و به جان ترسانی

۳

ور به مجنون سقطی از لب لیلی آری

همچو مخمورکش از رطل گران ترسانی

۴

من که چون دیگ بر آتش ز تبش خشک لبم

گوش آنم کم از آن چرب زبان ترسانی

۵

گرگ هجران پی من کرد و مرا ننگ آورد

گرگ ترسد نه من ار تو به شبان ترسانی

۶

باده‌ای گر تو ز تلخی ویم بیم دهی

ساده‌ای گر مگسان را تو بخوان ترسانی

۷

پاکبازند و مقامر که در این جا جمعند

نیست تاجر که تو او را به زیان ترسانی

۸

چون خیالات لطیفند نه خونند و نه گوشت

که تو تیری بزنی یا به کمان ترسانی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1665
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1056

نظرات