مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۸۸

۱

به شکرخنده اگر می‌ببرد جان ز کسی

می‌دهد جان خوشی پرطربی پرهوسی

۲

گه سحر حمله برد بر همه چون خورشیدی

گه به شب گشت کند بر دل و جان چون عسسی

۳

گه یکی تنگ شکربار کند بهر نثار

گه شود طوطی جان گر بچشد زان مگسی

۴

گه مدرس شود و درس کند بر سر صدر

تا شود کن فیکون صدر جهان مرتبسی

۵

گه دمد یک نفسی عیسی مریم سازد

تا گواه نفسش باشد عیسی نفسی

۶

گه خسی را بکشد سرمه جان در دیده

گه نماید دو جهان در نظرش همچو خسی

۷

متزمن نظری داری و هرچ آید پیش

هم بر آن چفسد و حمله نبرد پیش و پسی

۸

صالح او آمد و این هر دو جهان یک اشتر

ما همه نعره زنان زنگله همچون جرسی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1669
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1059

نظرات