مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۹۱

۱

هر کی از نیستی آید به سوی او خبری

اندر او از بشریت بنماید اثری

۲

التفاتی نبود همت او را به علل

گر علل گیرد جمله ز علی تا به ثری

۳

هر کسی که متلاشی شود و محو ز خویش

به سوی او کند از عین حقیقت نظری

۴

جوهری بیند صافی متحلی به حلل

متمکن شده در کالبد جانوری

۵

تو به صورت چه قناعت کنی از صحبت او

رو دگر شو تو به تحقیق که او شد دگری

۶

بشنو شکر وی از من که به جان و سر تو

که بدان لطف و حلاوت نچشیدم شکری

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1671
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1060

نظرات