مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۸۹۹

۱

بار دیگر عزم رفتن کرده‌ای

بار دیگر دل چو آهن کرده‌ای

۲

نی چراغ عشرت ما را مکش

در چراغ ما تو روغن کرده‌ای

۳

الله الله کاین جهان از روی خود

پرگل و نسرین و سوسن کرده‌ای

۴

الله الله تا نگوید دشمنی

دوستی و کار دشمن کرده‌ای

۵

الله الله بندگان را جمع دار

ای که عالم را تو روشن کرده‌ای

۶

بار دیگر تو به یک سو می‌نهی

عشقبازی‌ها که با من کرده‌ای

۷

الله الله کز نثار آستین

نفس بد را پاکدامن کرده‌ای

۸

کان زرکوبان صلاح الدین که تو

همچو مه از سیم خرمن کرده‌ای

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1678
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1064
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۱۷ - ۲۳:۴۰:۴۸
جلال دین با بزرگ داشتن دوستان خود در حقیقت فرهنگ گلستانی به جهان انسان می بخشد، دنیا را طلایی میکند و نور ماه جمال انسانی را در شب طولانی و یلدایی هستی درخشان و تابان میسازد، چراغ دل های ما را پر روغن میکند آنچه او به دوستان خود میگوید همان است که ما امروز به او میگوییم