
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۰۱
۱
فارغم گر گشت دل آوارهای
از جهان تا کم بود غمخوارهای
۲
آفتاب عشق تو تابنده باد
تا بریزد هر کجا استارهای
۳
آفتابی کو به کوه طور تافت
پاره گشت و لعل شد هر پارهای
۴
تابشش بر چادر مریم رسید
طفل گویا گشت در گهوارهای
۵
هر کی او منکر شود خورشید را
کور اصلی را نباشد چارهای
۶
چون عصای عشق او بر دل بزد
صد هزاران چشمه بین از خارهای
۷
چشم بد گرچه که آن چشم من است
دور بادا از چنین رخسارهای
۸
صد دکان مکر در بازار عشق
این چنین در بست از مکارهای
۹
شمس تبریزی به پیش چشم تو
حلقه حلقه هر کجا سحارهای
تصاویر و صوت


نظرات