مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۰۶

۱

گوید آن دلبر که چون همدل شدی

با هوس همراه و هم منزل شدی

۲

از میان نقش‌ها پنهان شدی

در جهان جان‌ها حاصل شدی

۳

هم برآوردی سر از لطف خدا

هم به شمشیر خدا بسمل شدی

۴

پیش آتش رو تو از نقصان مترس

چونک از آتش چنین کامل شدی

۵

عشرت دیوانگان را دیده‌ای

ننگ بادت باز چون عاقل شدی

۶

چون نه‌ای حیوان چه مست سبزه‌ای

چون نمردی چون در آب و گل شدی

۷

آستین شه صلاح الدین بگیر

ور نگیری باطل باطل شدی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1682
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1066

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۰۲ - ۱۶:۴۷:۵۴
غزل آتش، از غزل های پخته و ناب صلاح دینی که در اوج عرفان شمس و جلالی در دیوان شمس استهرکسی در کل شناسی در مقامی و جایگاهی متوقف میشود، حتی کسانی که هفت خوان را هم طی میکنند و فنا میشوند و بسمل میشوند تا آتش نشوند و در آتش نروند و از جنس آن نشوند هنوز در خدمت معشوق نیستند، شاید آتش را بشناسند و با آن برخسند و بخوانند و برای همه از آتش بگویند و آتش بپرستند ولی هنوز آتش نشده باشند. این تعریف از کل شدن ویژه جلال دین است و این معنی از معنی های نوین اوست