
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۲۰
۱
ای بهار سبز و تر شاد آمدی
وی نگار سیمبر شاد آمدی
۲
درفکندی در سر و جان فتنهای
ای حیات جان و سر شاد آمدی
۳
درفکن اندر دماغ مرد و زن
صد هزاران شور و شر شاد آمدی
۴
از بر سیمین تو کارم زر است
ای بلای سیم و زر شاد آمدی
۵
پای خود بر تارک خورشید نه
ای تو خورشید و قمر شاد آمدی
۶
لعل گوید از میان کان تو را
سوی آن کوه و کمر شاد آمدی
۷
شمس تبریزی که عالم از رخت
هست مست و بیخبر شاد آمدی
تصاویر و صوت


نظرات