
مولانا
غزل شمارهٔ ۲۹۲۶
۱
گر در آب و گر در آتش میروی
آن نمیدانم برو خوش میروی
۲
در رخت پیداست والله رنگ او
رو که سوی یار مه وش میروی
۳
نقشها را پشت و پایی میزنی
سوی نقش نامنقش میروی
۴
ذوق جانها میزند بر جان تو
مست و دست انداز و سرکش میروی
۵
در پی تو میدود اقبال رو
گر به عرش و گر به مفرش میروی
۶
آنک در سر داری از سودای یار
چه عجب گر تو مشوش میروی
۷
شه صلاح الدین برآ زین شش جهت
گرچه ظاهر اندر این شش میروی
تصاویر و صوت


نظرات
نادر..
همایون