مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۳

۱

مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب

ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب

۲

روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد

ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب

۳

ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان

بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب

۴

ای باغ خوش خندان بی‌تو دو جهان زندان

آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 211
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 145
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۶/۱۷ - ۱۴:۳۴:۱۴
تنها میتوان به دوست خود را میهمان کرد تنها به دوست میتوان گفت نخواب تنها دوست راهگشاست این راز بزرگی است که بدست جلال‌دین گشوده میشود همه راز  در همین دوست است دیگر رازها در برابر آن هیچ است فیزیکدانی و ریاضی بلد بودن راه گشا هست نه رازگشا و راه هرچه گشوده تر راز پیچیده تر