مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۴

۱

بریده شد از این جوی جهان آب

بهارا بازگرد و وارسان آب

۲

از آن آبی که چشمه خضر و الیاس

ندیدست و نبیند آن چنان آب

۳

زهی سرچشمه‌ای کز فر جوشش

بجوشد هر دمی از عین جان آب

۴

چو باشد آب‌ها نان‌ها برویند

ولی هرگز نرست ای جان ز نان آب

۵

برای لقمه‌ای نان چون گدایان

مریز از روی فقر ای میهمان آب

۶

سراسر جمله عالم نیم لقمه‌ست

ز حرص نیم لقمه شد نهان آب

۷

زمین و آسمان دلو و سبویند

برون‌ست از زمین و آسمان آب

۸

تو هم بیرون رو از چرخ و زمین زود

که تا بینی روان از لامکان آب

۹

رهد ماهی جان تو از این حوض

بیاشامد ز بحر بی‌کران آب

۱۰

در آن بحری که خضرانند ماهی

در او جاوید ماهی جاودان آب

۱۱

از آن دیدار آمد نور دیده

از آن بام‌ست اندر ناودان آب

۱۲

از آن باغ‌ست این گل‌های رخسار

از آن دولاب یابد گلستان آب

۱۳

از آن نخل‌ست خرماهای مریم

نه ز اسباب‌ست و زین ابواب آن آب

۱۴

روان و جانت آنگه شاد گردد

کز این جا سوی تو آید روان آب

۱۵

مزن چوبک دگر چون پاسبانان

که هست این ماهیان را پاسبان آب

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 211
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 145
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
یک انسان
۱۳۹۷/۱۰/۰۴ - ۰۱:۳۴:۵۹
جناب مولانا در این غزل بخوبی نقش آگاهی را بمثابه قران کریم با «آب» ترسیم نموده است. قران نیز در اغلب آیات به آب اشاره کرده است که غالباً همان آگاهی هایی الهام شده به اذهان مردم است. منشا آگاهی وحیانیست. بخصوص در ابیات زیر این موضوع بروشنی تصدیق شده است:از آن آبی که چشمه خضر و الیاسندیدست و نبیند آن چنان آبزهی سرچشمه‌ای کز فر جوششبجوشد هر دمی از عین جان آبزمین و آسمان دلو و سبویندبرون‌ست از زمین و آسمان آب
user_image
حسن خورگوئی
۱۴۰۱/۱۲/۰۶ - ۱۰:۰۶:۳۳
خلاصه من و تو لیوانی از اب جاری هستیم ، اب جاری وقتی میره تو لیوان دیگه دیگه اب جاری نیست بلکه ی لیوان اب یا ی مشت اب هستند اهمیت موضوع غزل در جاری بودن این اب وگرنه من و تو فقط ی لیوان پر از ابیم