مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۹۴۸

۱

ای کرده رو چو سرکه چه گردد ار بخندی

والله ز سرکه رویی تو هیچ برنبندی

۲

تلخی ستان شکر ده سیلی بنوش و سر ده

خندان بمیر چون گل گر ز آنک ارجمندی

۳

چون مو شده‌ست آن مه در خنده است و قهقه

چت کم شود که گه گه از خوی ماه رندی

۴

بشکفته است شوره تو غوره‌ای و غوره

آخر تو جان نداری تا چند مستمندی

۵

با کان غم نشینی شادی چگونه بینی

از موش و موش خانه کی یافت کس بلندی

۶

بالای چرخ نیلی یابند جبرئیلی

وز خاک پای پاکان یابند بی‌گزندی

۷

زان رنگ روی و سیما اسرار توست پیدا

کاندر کدام کویی چه یار می‌پسندی

۸

چون چشم می‌گشاید در چشم می‌نماید

گر ز آنک ریش گاوی ور شیر هوشمندی

۹

قارون مثال دلوی در قعر چه فروشد

عیسی به بام گردون بنمود خوش کمندی

۱۰

گر دلو سر برآرد جز آب چه ندارد

پاره شود بپوسد در ظلمت و نژندی

۱۱

ای لولیان لالا بالا پریده بالا

وارسته زین هیولا فارغ ز چون و چندی

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1706
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1080

نظرات

user_image
مسعود
۱۳۹۹/۰۹/۲۴ - ۰۵:۵۲:۲۹
ای لولیان لالا با( لا) پریده بالا